هانس یگر Hans Jæger

هانس یگر

Hans Gaeger

هانس یگر

هانس یگر

   چهره ی اصلی در جنبش «کیرستیانیا –بوهم» که یک جنبش رادیکال چپ بود در 2 سپتامبر سال 1854 در» درامن» Drammen متولد شد. مدت کوتاهی بعد از تولد وی خانواده به برگن نقل مکان کردند و پدر وی  به عنوان ریـیس پلیس در آنجا به کار مشغول شد .

   «هانس» ده ساله بود که پدرش را از دست داد و چهار سال بعد مادرش  نیز درگذشت . از آنجایی که «هانس» و خواهـر وبرادارانش سرپرستی نداشتند ؛ آنها را بین اقوام  و نزدیکان تقسیم کردند . «هانس» به نزد عمویش در «آرندال» Arendal فرستاده شد.

    نصیحتهای بی پایان عمویش در رابطه با گناه و عذاب که «هانس» را خیلی در مذهب جدی نمی دید باعث شد  که وی در  پانزده سالگی روانه ی دریا گردد  و با کار روی کشتی  از عمو و موعظه هایش دور گردد. زندگی در دریا خیلی با خلق وخوی وی مناسب بود .  وی دراین دوران از زندگی خود در کشتی های گـوناگونی کار کرد و به کشورهای مختلفی  از جمله آمریکا سفـر کرد مدتی نیز در فرانسه اقامت نمود و در حین کار روی کشتی  امتحان کاپیتانی کشتی را در سال 1872 با موفـقیت گذراند. در سال 1872 زندگی دریانوردی را کنار گذاشت و به تحصیلات خود ادامه داد و یک دوره ی آموزشی در وقایع نگاری مجلس گذراند و در مجلس ملی نروژ به عنوان وقایع نگار به کار مشغول شد.

    در سال 1878 به  صورت ناشناس تفسیری را بر کتاب «نـقد عـقل محض» اثـر»امانوئل کانت «منتشر کرد. تفکرات «هانس» از کانت ؛ هگل و نیچه متاثر بود و کتاب «از کیرستیانیا – بوهم» با تاثیر از ایـن فلاسفه نوشته شد. وی در این کتاب از یک رابطه ی آزاد بین انسانها براساس عشق و سعادت زمینی دفاع کرده بود. «هانس یگـر» و «کریستیان کروگ» از چهره های اصلی در جنبش «کیرستیانیا – بوهم» بودند که در سال 1880 در» کیرستیانیا –اسلو» توسط جمعی از روشنفکران و دانشجویان تـشکیل گردیده بود.

  «یگر» در پاییز سال 1881 به خاطر دومقاله در رابطه با وضعیت زنان خیابانی در»کیرستیانیا»  به شهـرت رسید. وی دراین مقاله ها خواهان حقوق مدنی کامل برای زنان خیابانی شد وتنها شرایط جامعه را مسئول وضعیت آنان دانست . از دیدگاه وی ازدواج و بی عدالتی دو شر بزرگ در جامعه بودند. بدون آزادی در انتخاب زوج و سوسیالیسم؛ ریشه کن کردن فساد اخلاقی غیر ممکن بود .

  «هانس یگر»  در سال  بعد نیزاین اندیشه ها را در یک سخنرانی تحت عنوان  «جبر و آزادی»  در جامعه ی دانشجویی اسلو  و در دو نمایشنامه ی «اولگا» سال 1883 و » اغوای روشنـفکرانه» 1884 ؛ مطرح کرد. وی با نوشتن در باره ی زندگی خودش با راستگویی وشجاعت مایل بود که هواداران جوانش علـل بدبختی ها را برای تمامی مردم دنیا آشکارکنند و با ویران کردن نظام حاکم راه  را برای نظامی نوین هموار سازند.

   مقاله ها ؛ سخنرانی ها و نمایشنامه های وی در اولین کتاب بزرگ وی » از کیرستیانیا – بوهم» در 11 دسامبر سال 1885 در دو جلد به چاپ رسید . در تشریح این کتاب  که یک ماه قبل از خود کتاب منتشر شد؛ وی این کتاب را اولین حمله برای ویران کردن سه ستون سنگی  که تمامی  بدبختی ها و فقر در جامعه  بر روی آنها استوار هستند؛ یعنی اخلاق حاکم ؛ مسیحیت و سیستم  سرمایه داری  را به شمار می آورد.

   کتاب به محض انتشار  توقیف شد و «یگـر» به 60 روز زندان و مبلغ زیادی جریمه محکوم گردید  و از کار خود به عنوان واقعی نگار مجلس نیز اخراج شد. بهانه ی حقوقی  برای توقیف کتاب  وجود پاراگرافهای  پورنوگرافی در کتاب بود . اما عـلت واقعی این عکس العمل ؛ انتقاد شدید نویسنده از  شرایط جامعه ، اخلاق فاسد و دورویی طبقات حاکم بر جامعه بود.

   توقیف کتاب باعث بحث و گفتگوی شدیدی در رابطه با نقش هنـرمند در جامعه و مرزهای آزادی بیان شد، و باعث شهرت و محبوبیت برای نویسنده ی آن گردید. گروهای روشنفکران رادیکال از توقیف کتاب به شدت آزرده شدند . جامعه ی دانشجویان «کیرستیانیا» در اطلاعیه ای از توقیف کتاب ابراز نفرت کرد.

   سال بعد دوباره «یگر» محکوم شد و عـلت این امر آن بود که وی کتاب خود را تحت عنوان» قصه های کریسمس »   در سوئد به چاپ رساند. این بار «هانس یگر» به پاریس فرار کرد ولی در سال 1888 به «کیرستیانیا» بازگشت و در پایـیز همان سال  زندانی شد. پس از آزادی در سال 1890 دوباره به پاریس سفـرکرد و درآنجا یکی از دوستانش برای وی کاری در یک شـرکت بیمه فراهم کرد.

   در طول چندین سال «یگـر» رابطه ی عاشقانه ی پر ماجرایی  با «اودا کروگ» Oda Krohg همسـر نقاش و نویسنده ی معروف نروژی؛ «کریستیان کروگ» برقرار کرد. «هانس یگـر» رابطه خود و «اودا»  را در سه کتاب » عـشق بیمارگونه » 1893؛ » اعـترافات » 1902 و» زندان و سرگردانی» 1903 به نگارش درآورده است.

   انتشار این  سه  کتاب که در واقع درباره ی زندگی خود «یگـر» است بلافاصله در کشورهای اسکاندیناوی ممنوع شد. این سه کتاب درواقع مدرکی هایی بی پرده ، شرافتمند و بدون آرایش از چگونگی روابط  بین انسانها بودند .

   در پاریس وی چندین مقاله برای روزنامه ی» سوسیال دمکرات» نروژ فرستاد . این مقاله ها نشان دهنده ی آن بودند که وی روزنامه نگاری توانا در رابطه با سیاست خارجی است ، و در بازگشت به «کیرستیانیا» به عنوان مدیر بخش سیاست خارجی در روزنامه به کار گمارده شد. در این زمان تماس وی با جنبش کارگری و  همرزمان  سابق که به اعتقاد «یگـر» دیگـر به آرمانهای دوران جوانی خود پایبند نبودند؛ کم  و کمتر شد، و خود به نهضت «آنارشیست» پیوست.

   در سال 1902 به پاریس بازگشت و در سال 1906 کتابی که از روی طنز نام آنرا » انجیل آنارشیست » گذاشته بود؛ منتشر کرد. در این کتاب وی  درباره ی تضادهای جامعه سرمایه داری و اینکه چگـونه این سیستم انسانها را به بردگی می کشد ؛ پرداخته است . وی در این کتاب راههای رسیدن به جامعه ی ایده آل آنارشیستی را  که  در آن مالکیت خصوصی و رقابت وجود ندارد بررسی می کند. این کتاب با وجود اینکه انتقادهای زیادی بر نظام سرمایه داری دارد اما در عین حال نشان دهنده ی آن است که نویسنده اش از واقعـیتهای سیاسی جامعه دور مانده است.

   بعد از مدتی» یگـر» ازپاریس به کپنهاگ  رفت  و در آنجا به اتفاق یکی از هم فکرانش به نام «ی. ی. ایبسـن» نشریه ی » کرسارن»  Korsarenرا منتشـرکرد . این مجله برنامه ی مبارزاتی علیه سوسیال دمکراتی و سیستم پارلمانی بود. این مجله تنها ده شماره منتشر شد . سازمان آنارشیستی نیـزکه » یگـر» در تاسیس آن شرکت داشت نیـز دوام چندانی نداشت .

  «یگر» سالهای واپسین عمر خود را در» کیرستیانیا – اسلو» سپری کرد و در سال 1910 در یک آپارتمان کوچک  و ساده درگذشت.» ادوارد مونک» تابلویی از آخـرین لحظات زندگی «یگـر» کشید و آنرا «مرگ بوهم» نامید.

  «یگر» در یکی از نوشته های خود که  درسالهای پایانی عمـرش نوشته؛ ایـن چنین می گوید( نمی دانم که زندگی یک شارلاتان چگونه است؛ اما می دانم که یک انسان شرافتمند چگونه زندگی می کند؛ در زجـر.)

   بدون شک «هانس یگـر»، «بیورنه بو» Bjørneboe، «ورگه لاند»  Wergelandو «هامسون»  Hamsunاز جمله  بزرگترین روشنفکرانی هستند که  در زندگی اجتماعی نروژ اثری تعیین کننده  داشته اند و شاید نقش «هانس یگـر» در این زمینه بیشتر است. در وجود» یگر» نیازی سیری ناپذیر برای کشف حقیقت وجود داشت . وی انسانی تنها  و جستجوگر بود که هر گز آرام نگرفت. » آگوست استریندبرگ»  Agust Strindbergکه یکی از هواداران جدی «یگـر» بود  می گوید( آنچه از ما انسان می سازد  تقوا نیست؛ بلکه اشتباهات ما است. )

منابع :

ویکی پدیا

دانشنامه بزرگ نروژی

بیان دیدگاه